زاز، خواننده فرانسوی با صدایی متفاوت

زاز نام هنری ایزابل ژئوفروا (در زبان فرانسه : Isabelle Geffroy) آهنگساز فرانسوی و خواننده سبک جاز، سول و اکوستیک است. وی 1 می 1980 در شهر تولوز متولد شده است و در سال ۱۹۸۵ به همراه برادر و خواهرش وارد آموزشگاه هنرهای زیبای منطقه‌ای تورز شد. در سال ۱۹۹۵ در کلاس‌های خوانندگی شرکت کرد. در سال ۲۰۰۰ برندهٔ یک بورسیه تحصیلی در مدرسهٔ موسیقی مدرن بوردو شد. او در موسیقی از ۴ فصل ویوالدی، خوانندگان جاز نظیر الا فیتزجرالد و دیگر خوانندگان مانند انریکو ماسیاس، بابی مک‌فرین وریچارد بونا تأثیر گرفته‌است.

او با آهنگ “من می‌خواهم” (Je veux) در سال 2010 به شهرت رسید. تا کنون چهار آلبوم از زاز با نام‌های zaz، Recto verso، Paris و sur la route منتشر شده است.

علاقه‌مندان می‌توانند در زیر ویدیو آهنگ “من می‌خواهم” را مشاهده کنند. متن فرانسه و ترجمه فارسی این آهنگ را در زیر بخوانید :

https://www.youtube.com/watch?v=Tm88QAI8I5A

Je veux

Donnez-moi une suite au Ritz, je n’en veux pas
Des bijoux de chez Chanel, je n’en veux pas
?Donnez-moi une limousine, j’en ferais quoi 
?Offrez-moi du personnel, j’en ferais quoi 
Un manoir à Neufchatel, ce n’est pas pour moi
?Offrez-moi la Tour Eiffel, j’en ferais quoi 

Je veux de l’amour, de la joie, de la bonne humeur
Ce n’est pas votre argent qui fera mon bonheur
Moi je veux crever la main sur le cœur
Allons ensemble, découvrir ma liberté
Oubliez donc tous vos clichés
 Bienvenue dans ma réalité

J’en ai marre de vos bonnes manières, c’est trop pour moi
Moi je mange avec les mains et je suis comme ça
Je parle fort et je suis franche, excusez-moi
Finie l’hypocrisie, moi je me casse de là
J’en ai marre des langues de bois

!Regardez-moi, de toute manière je vous en veux pas et je suis comme ça

Je veux de l’amour, de la joie, de la bonne humeur
Ce n’est pas votre argent qui fera mon bonheur
Moi je veux crever la main sur le cœur
Allons ensemble, découvrir ma liberté
 Oubliez donc tous vos clichés

Bienvenue dans ma réalité

“من می‌خواهم”

 

به من سوئیتی در هتل ریتز بدهید، نمی‌خوامش

جواهرات شَنِل نمی‌خواهم

به من لیموزین بدهید، با آن چه کنم؟

به من پرسنل بدهید، با آنها چه کار کنم؟

به من عمارتی در نوشاتل ببخشید، مال من نیست.

به من برج ایفل بدهید، با آن چه کار کنم؟ 

من عشق، خوشی و حال خوب می‌خواهم

پول شما مرا خوشبخت نمی‌کند

من می‌خواهم وقتی که جان می‌دهم دستم بر روی قلبم باشد

با هم برویم، آزادیم را کشف کنیم

تمام کلیشه‌ها را فراموش کنید

به واقعیت من خوش آمدید

از رفتارهای مودبانه‌تان خسته‌ام، زیادی است.

من با دست غذا می‌خورم، بله من اینطوری‌ام.

من با صدای بلند حرف می‌زنم و رک هستم، ببخشید

دیگر دورویی و تظاهر بس است، من از اینجا می‌روم

من از حرفهای دو پهلو خسته‌ شده‌ام

ببینید، به هرحال از دست شما عصبانی نیستم. من همین شکلیم!

من عشق، خوشی و حال خوب می‌خواهم

پول شما مرا خوشبخت نمی کند

می‌خوام زمانی که جان می‌دهم دستم روی قلبم باشد

با هم برویم، آزادی ام را کشف کنیم

پس کلیشه‌ها را فراموش کنید

به واقعیت من خوش آمدید