کوچه آشتیکنان، قسمت سوم
الهه چشمش به در کافی شاپ است. پول دو کوکتل میوه را میگذارد روی میز. طاهره پکی به سیگارش میزند و دودش را میرقصاند توی هوا و میگوید : گه زده شد به این...
الهه چشمش به در کافی شاپ است. پول دو کوکتل میوه را میگذارد روی میز. طاهره پکی به سیگارش میزند و دودش را میرقصاند توی هوا و میگوید : گه زده شد به این...
هنوز چمدانش را زمین نگذاشته چشم میدواند تا ببیند دستشویی کجاست. مهتاب نگاه مادرش را میخواند. – مستقیم سمت راست. همانطور که جلو میرود نگاهی هم به در و دیوار میاندازد. – فقط همین؟...