کوچه آشتیکنان قسمت نهم
مهتاب به رومن اشاره می کند که بنشیند. سپس رو به محسن میگوید : ” کاش الهه هم میآمد.” -خودت که میشناسیش. مخالف این برنامههاست. پونه یک کاغذ بزرگ که روی آن حروف الفبا...
مهتاب به رومن اشاره می کند که بنشیند. سپس رو به محسن میگوید : ” کاش الهه هم میآمد.” -خودت که میشناسیش. مخالف این برنامههاست. پونه یک کاغذ بزرگ که روی آن حروف الفبا...
هنوز چمدانش را زمین نگذاشته چشم میدواند تا ببیند دستشویی کجاست. مهتاب نگاه مادرش را میخواند. – مستقیم سمت راست. همانطور که جلو میرود نگاهی هم به در و دیوار میاندازد. – فقط همین؟...