انتشار کتاب “بیژن و شیر زخمی” نوشته نیلوفر دُهنی
کتاب «بیژن و شیر زخمی» داستان بلند ویژه نوجوانان، نوشته نیلوفر دُهنی است.
از نیلوفر دُهنی، نویسنده و روزنامهنگار پیش از این کتابهای «کجا
مینویسم»، «نوشتن به وقت وطن»، «ادبیات و حقیقت، درباره آثار ادبی و
سینمایی عتیق رحیمی» و «در همسایگی مترجم» منتشر شده است.
کتاب «بیژن و شیر زخمی» به تازگی از سوی انتشارات تاک در افغانستان و
همچنین نشر مهری در لندن چاپ شده است.بخشی از داستان:
«بیژن توی راه تازه یادش افتاد به این فکر کند که اتفاقات آن روز خواب
است یا واقعیت؟ داشت با یک شیر، درندهترین حیوان جنگل راه میرفت و حرف
میزد.
آرام صورت خودش را نیشگون گرفت که اگر خواب است، بیدار شود. اما به جای
اینکه از خواب بیدار شود، صدای خنده شیر را شنید که گفت: خواب نیستی پسر
جون، همه چیز واقعیته.
شیر دوباره فکرش را خوانده بود.
بیژن رو به او گفت: اما هیچوقت آدمها با حیوانات حرف نمیزدند.
– تو از کجا میدونی؟ مگه تو از همه خبر داری؟
– آخه اگه حرف زده بودند به بقیه میگفتند.
شیر خنده بلندی کرد و گفت: اگه به بقیه بگن که کسی حرفشون رو باور
نمیکنه. البته قبول دارم که خیلیها نمیتونن با حیوانات حرف بزنن. فقط
بعضیها این شانس رو دارند.
بیژن پرسید: پس چرا من تونستم؟
– خیلی ساده است. چون تو هنوز بالهات رو با خودت داری.»لینک ناشر:
مینویسم»، «نوشتن به وقت وطن»، «ادبیات و حقیقت، درباره آثار ادبی و
سینمایی عتیق رحیمی» و «در همسایگی مترجم» منتشر شده است.
کتاب «بیژن و شیر زخمی» به تازگی از سوی انتشارات تاک در افغانستان و
همچنین نشر مهری در لندن چاپ شده است.بخشی از داستان:
«بیژن توی راه تازه یادش افتاد به این فکر کند که اتفاقات آن روز خواب
است یا واقعیت؟ داشت با یک شیر، درندهترین حیوان جنگل راه میرفت و حرف
میزد.
آرام صورت خودش را نیشگون گرفت که اگر خواب است، بیدار شود. اما به جای
اینکه از خواب بیدار شود، صدای خنده شیر را شنید که گفت: خواب نیستی پسر
جون، همه چیز واقعیته.
شیر دوباره فکرش را خوانده بود.
بیژن رو به او گفت: اما هیچوقت آدمها با حیوانات حرف نمیزدند.
– تو از کجا میدونی؟ مگه تو از همه خبر داری؟
– آخه اگه حرف زده بودند به بقیه میگفتند.
شیر خنده بلندی کرد و گفت: اگه به بقیه بگن که کسی حرفشون رو باور
نمیکنه. البته قبول دارم که خیلیها نمیتونن با حیوانات حرف بزنن. فقط
بعضیها این شانس رو دارند.
بیژن پرسید: پس چرا من تونستم؟
– خیلی ساده است. چون تو هنوز بالهات رو با خودت داری.»لینک ناشر:
/https://www.facebook.com/taakbook
https://www.mehripublication.com